تابستان روستا
ماه آخر تابستان که می شد فصل انگور بود و برداشت گندم. مزرعه های گندم که تمام می شدند دور آخرین بوته های گندم آب می ریختند و با خواندن شعری(زمین لر اولدو کالا، برزگر لر گورمسین درد و بلا) چیدن گندم تمام میشد. بچه که بودیم یکی از شیرین ترین لحظه های زندگی مان بود.
امروزه دیگر خبری از آن مراسمات نیست، با وجود دستگاههای برداشت گندم هم رفاه مردم زیاد شده و هم بهره وری بالا رفته و مردم اقتصادی تر فکر می کنند.
دیش های ماهواره پشت بامها نشان میدهد تکنولوژی علاوه بر رفاه، بر فرهنگ مردم روستا هم بی تأثیر نیست که البته در مورد خوب یا بد بودن تأثیر آن فقط باید امیدوار بود جای محفلهای شبانه و شب نشینی ها و بگو بخندهای با صفای مردم را نگیرد.
کلمات کلیدی :
» نظر